فناوری برای فناوری

فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک
فناوری برای فناوری

فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک

40روز عجیب(قسمت2)

 

ادامه دارد...

سلام مجلل 

خدمت عزیزانم میگفتم که 

داشتیم جلسات و برای هماهنگی این برنامه پایه ریزی میکردیم  

مسئول مربوطه زرنگ تشریف داشت از یک طرف میخاست برنامه انجام شود و بالتبع خودش مدیر کار باشد

از طرفی نمیخاست به شخصه در سیبل توجهات و پاسخگویی آتی قرار گیرد  

همین امز موجب شد که اول در جمع بنده را به عنوان مدیر برنامه تعیین کندوبا چند تعریف که وی از پتانسیل خوب بهره برداری میکندنظردیگران راجلب کند  ووو

من با چند برخورد که از وی سراغ داشتم دستشو خوندمو قبول نکردم و گفتم درین برنامه کمک خواهم نمود 

بلاخره یک مدیر دولتی پیدانمود ایشان از جانبازان دفاع مقدس بود اما هرچه میگفتیم خاطره بگو نمیگفت  

وی فوق العاده مشتی و بقول درویش مسلک ها خاکی بود اما متاسفانه افراد بخاطر ماخوذ به حیا بودن وی حرف ایشان را گوش نمیدادند 

من این حالت را که دیدم مطمئن شدم اینها از پس این کار بر نخواهند امد  

در جلسات حی آرمانگرایانه نگاه میکردند و تخیلی به این موضوع به این مهمی میپرداختند  

در حین جلسات متذکر میشدم که قرار زن و بچه مردم را ببرید پس حقیقتا واقعی فکر کنید 

طرف میگفت اونجا همه چی حله و ما  فقط رسالتمون تبلیغاته  

گفتم اما جلساتتون به سمت کاروان بردنه  

و اخر همون حرف ما شد  

جلسات از هفته ای یکبار به هرروز و حاضرین جدیدتر و بیشتر میشدند 

تا جایی که هرروز افراد جدیدی وارد میشدند  

حتا فردی بود که باوجود اینکه دوست مدیربرنامه بود  

اما فوق العاده بی منطق بود و با حرافی با مردم صحبت میکرد 

چون مطلقه بود چندتا از خانومارو زیر نظر داشت که ما خیلی ازین موضوع ناراحت بودیم  

برخورد بدی هم داشت 

ما بخاطراینکه گفتیم برای امام حسین ع است هیچ نگوییم  

ولی انگار اشتباه کردیم  

چون شیرینکاری این طرف موجب قبول خسارتی معادل ۳۵میلیون شد 

و به مردم خسارات بیش از حد پرداخت شد 

و چون مدعی مدیریت بود مردم با لطایف الحیل وی را گول زده و مبالغ بالاتر از مبلغ واقعی خسارت گرفتند 

البته درین بازار شام همه ادعای مدیریت داشتند 

و از سبقه مدیریت خود داد سخن سرمیدادند 

حتا مدیر برنامه ادعا کرد اگر اینجا اداره بود فلان میکردم و با خاطیان برخورد اداری و توبیخ و... 

اینجا بود که نشان دادند مدیریتشان فرسایشی است و دنبال حل مسئله بصورت سیستمی نیستند 

طرف با سوء مدیریت خود حتا به مردم اجازه میداد تا پروندهای همه را ببینند و عکس خودشان را بردارند 

انقدر کار بهم ریخته شد  

که برای شخص من دو ویزا صادرشد 

از طرفی چون من اشکالات کار و راه حل ها را پیشاپیش  بلطف خدا طرحهای جالب عنوان مینمودم اینان برداشت کوته بینانه میکردند و برای اینکه فکرکنند  

و راه بهتر از طرح من ارائه بدهند ...با طرحم مخالفت میکردند 

و در حین کار مشکلات عدیده ای برمیخوردند و وقت و بی وقت به دفترم می امدند و خواستار کمک بودند  

البته اشتباه صد در صدم این بود که در روز اول بیش از 1000پرونده ها را به من سپردند جهت تایپ .. 

من هم گفتم مگر من تایپیستم و قبول نکردم  

درصورتیکه اگر سیستماتیک فکر میکردم میتوانستم با در دست داشتن پرونده ها کل کار را در اختیار گرفته و برنامه ریزی دقیق کنم  

و از پیش جلوی این هرج و مرج را بگیرم  که بابت این موضوع و ترسیدن از کلمه تایپ خود را گناهکار میدانم  

راسییت این موضوع حس میکردم امام حسین ع میخواهد به همه نشان دهد که خدایش همه را خواهد برد و رو سیاهی به زغال میماند 

زغال همان کسانیند که منم منم میکردند و با بی تدبیریشان حی در کار خلل ایجاد میکردند  

من تا دست امام حسین را در کار دیدم تسلیم شدم و سعی کردم هرجا که میشود کمک کنم و این ولبشو را نظارت کنم  

جالب اینجا بود امکانات وسیع بود  

همه افراد بی منت هرچه داشتند در طبق اخلاص اوردند  

روزی که ما یک کامپیوتر پی سی بیشتر نداشتیم ...زمانی دیدیم که فقط 10 لبتاپ روز در سیستم فعال است  

البته متاسفانه فقط دوباره کاری بود  

دوخانم که شاید از دید بعضیا یکیشان چهره معمولی داشت انقدر بی ریا کار میکردند وحتا هردو دولبتاپشان را مخلصانه اوردند که من بشخصه شرمنده شدم 

جالبتر اینجاست اخر فهمیدم این دو باوجود علاقشان امااز طرف پدرشان اجازه همراهی کاروان را ندارندکه سخت متاثرشدم و شرمنده  

تنها کاری که توانستم کنم این بود یکیشان را از این محلکه خارج کنم تا به این ولبشو ضرر نبیند 

اما بیماران این جمع برای خودنمایی به شیطنت خود ادامه میدادند که باوجود ویزا و پرداخت هزینه شیطان اینانان را فریب و از ورود به کربلا با فریب جلوگیری کرد الله اکبر

حتا خانومی که بخاطرسن جوانی و انرژی غیرقابل کنترلش در برنامه حضور داشت پس از اینکه دید بلطف خدا بچشم لذت طلبی به او نمینگریم  

به هر بهانه ای خواست به او توجه کنیم 

حتا پس از اینکه اون خواهرمونو از اون ولبشو خارج کردیم  

این خانم لبتاپش را برداشت و اورد در مقابل ما نشست و حی نگاه های زیرچشمی میکرد 

طفلک از اون بچه هایی بود که بین خود و پسر فرقی نمیدید و خود را از گزند شیطان مبرا میدانست درصورتیکه در بند شیطان به نوعی بود  

دلیل مدعام این بود که حتا برای رسیدن به محل کار با موتور امده بود که خانمها به وی تذکر دادند و انقدر بودو بودو میکرد که موجب تعجب همه شده بود 

این را نه به عنوان چغولی بلکه به این دلیل گفتم که شیطان در بساط پاک امام حسین ع هم نسوج میکند  و بایداز خداکمک جست تا خویشتنداری کنیم  

که این امر حتا موجب نجات فریب خوردگان میشود   

درجایی که همه مخالف شمایند 

با تمسک به باری تعالی میتوان سختی ها را شکست و فردی که مخالفتان است از شما مدد بخواهد 

بعنوان مثال  

در روز ثبت نام اولیه برگه هابرای هرفرد کم بود  

حتا درنظر گرفتند که برای جلوگیری از گمشدن مدارک در کاور قرار دهند که بازهم کاور کم بود  

منگنه گرفتند که کاور ها را منگنه کنند تا مدارک گم نشود که باز هم منگنه خراب و کم بود 

وقتی با این موضوع مواجه شدم بلطف خدا فکری به ذهنم خطور کرد 

پرونده هایی که هیچ مدارکی نداشت از کاور دراوردم و جدا گذارده  

و افراد یک خانواده 5نفره را در یک برگه نوشتم  

و بجای منگه از چسب شیشه ای استفاده نموده که هم عکس هارا پسباندم که به راحتی قابل کندن بود هم به این راحتی کنده نمیشد و عکس بدون هیچ خدشه ای قابل جداسازی بود   

این امر موجب شد هم کاغذ و هم کاور اضافه و حتا دستگاه منگنه اضافه بیاورم و بقیه گروه ها میامدند و کاورهای اضافی را برمیداشتند 

و برای اینکه خیالم از عدم گم شدن مدارک شود در یک کیسه جاکفشی مسجد به نظم بیش از 60پرونده قرار دادم  

انشالله ذهن به این خطور نکند که تعریف از خود بوذه که حقایقه؟ این عمل بجز لطف و عنایت خدا نبودشاید مهم نباشد اما میتوانست بفکر دیگری برسد 

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد