سیاه نمایی و تخریب فرهیختگان

 شاید در مورد بعضی حقایق اغراق شود . اما ناجوانمردانه تر از این نیست که فردی دارای صفات نکوهیده باشد و آنرا با بدترین صفات بیان کنیم.

حتما مجید سوزوکی را با فیلم مثلا فاخر اخراجی ها میشناسید

شهیدمجید خدمت

مسائلی که برای این شهید والامقام بیان شده متاسفانه غیرواقع و ناجوانمردانه است

مستندی در سال 86 توسط همرزم وی تهیه شده که اثبات میکند بیان خصوصیات وی کذب واقع است.

در خاطرات جنگ انقدرمسائل جالب و شیرین و حتا طنازی وجود دارد که پرداختن به مسائل سخیف دور از انصاف و عدالت است.

که ما در ثبت اسناد تاریخ شفاهی با این مسائل لذت بخش مواجه هستیم

اما درباره شهیدان امیرحسین و مجید خدمت

ایشان بزرگ شده محله خراسان هستند

مادرشان که درسن 14 سالگی صاحب فرزندی منحصر به فرد شد علاقه زیادی به او داشت(عروسک دختر14ساله یک انسان است)

امیرحسین از کودکی با تبع بلند و روحی عظیم که برای همه متحیر کننده بود پسری فوق العاد باهوش مدیر و مدبرو باحیا و... بود

بطوری که خواهرش میگفت

امیرحسین مدیر بود بطوری که برادران رانظارت و راهنمایی میکرد تا اشتباه نکند

او کتاب های مختلف و طرز تفکرات واقع در جامعه را طوری مطالعه و تحلیل مینمود که همه در تحیر میمانندد

چون با مجید شیره به شیره بودندوی راهم خیلی دوست داشت و به نوعی که با برادر مانوس بود

وی اهل ورزش پهلوانی کشتی بود

دوستان میگفتند چون ریزنقش و فرز بود کشتیگیر تکنیکی بود که وقتی دوحریفی که بدنا از وی بزرگتر بودند و خاک کرد به وی 2 نهج البلاغه هدیه دادند

مجید هم مانوس با وی بود و اهل ورزش پهلوانی شد که راه برادر را دنبال کند تا جایی که با برادر هرشب کشتی میگرفتند

تنها ناراحتی مادر از خود این بود که یکبار سیلی بی دلیل بصورت وی زد و امیرحسین که داشتندبا مجید فقط کشتی میگرفتند گفت :"آخه مادر من چی بگم"

امیرحسین باهوش و فوق العاده درسخون بود اما مجید چون بازیگوش بود علاقه ای به درس نشان نمیداد و در پی کار کردن بود

اما  فوق العاده باوجود تیپ صورت و بیان پهلوانی ماخوذبه حیا بود تا جایی که اگر دختر یا زنی در کوچه میدید سرخ میشد و سرش و مینداخت پایین و بسرعت رد میشد

عشق همه بچه های اون دوره موتور بود 250  سوزوکی و یاماها 400 ببری و هزارسوزوکی  بود مجیدهم بینصیب نبود یه 250 که با کارکردش تو تراشکاری خریده بود

نه اهل یقه باز کردن و نه دعوای سرکوچه و نه حتا سیگار کشیدن بود چه برسه که طفلک پایش به زندان بکشدوجلو ناموس مردم صحبت کند...(ناجوانمردانگی کردی اقای فیلمساز)

امیرحسین برخلاف میل عاطفی مادر به جبهه رفت و شهید شد که زمانیکه مادرجوان33ساله اش بالای پیکرش امد همه فکرکردند خواهر شهید است

فاطمه که در شب شهادت حضرت زهرا س بدنیا امد باعث شادی و مصرت برادرانش شد و به اسرار امیرحسین نامش را فاطمه نهادند

در زمان شهادت امیرحسین خواهرش8سال داشت

و این خانواده اصیل تهرانی خانواده شهیدنامیده شد و کوچه را بنام وی پلاک خورد

مجید که حسابی تنها و بی یار شده بودودلتنگ بعد 5سال طاقت نیاورد و به سمت جبهه رفت

از مادر خواست دعایش کند که اسیر نشود و شهید شود ...مادرجوانش دعا کرد خدایا مجید طاقت اسارت ندارد شهیدش بگردان...

و با پاکی بی بدیلش دعوت حق را لبیک گفت وشهیدشد...

اینم دین ما به دو   برادر  شهید رشید پهلوان برادران امیرحسین  و مجید خدمت ...شهیدان التماس دعا