فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک

فناوری برای فناوری

با آرزوی گسترش انفورماتیک

یک روز چنگیز و درباریانش برای شکار به جنگل رفتند.

  یک روز چنگیز و درباریانش برای شکار به جنگل رفتند.

هوا خیلی گرم بود وتشنگی داشت چنگیز و یارانش را از پا در می آورد.


بعد ازساعتها جستجو جویبار کوچکی دیدند.


چنگیز شاهین شکاریش را به زمین گذاشت،

و جام طلایی را در جویبار زد و خواست آب بنوشد ،

اما شاهین به جام زد و آب بر روی زمین ریخت.


برای بار دوم هم همین اتفاق افتاد،

چنگیز خیلی عصبانی شد و فکر کرد ،

اگر جلوی شاهین را نگیرم ،

درباریان خواهند گفت:

چنگیز جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهین برآید ؛


پس این بار با شمشیر به شاهین ضربه ای زد.

پس از مرگ شاهین چنگیز مسیر آب را دنبال کرد و دید که ماری بسیار سمی در آب مرده و آب مسموم است.


او از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت.


مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت ،

بر یکی از بالهایش نوشتند :


یک دوست همیشه دوست شماست ؛

حتی اگر کارهایش شما را برنجاند.


روی بال دیگرش نوشتند :

هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است...


ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ...

ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،

ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،

ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،

ﻭبیشتر  ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد